کد مطلب:140359 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110

ظهر روز عاشوراء و آنچه در آن وقت واقع شد




چو خورشید تابنده بر چرخ چار

گذر كرد بر خط نصف النهار



خروس فلك ز آشیان پركشید

بزد طبل و الله اكبر كشید



برآمد به هنجار بانگ خروس

به چرخ از زمین ناله نای و كوس



در چنین وقت و ساعتی كه آفتاب روی نصف النهار قرار گرفت و زمان نماز ظهر فرارسید ابوثمامه صائدی یا ابوتمامه صیداوی كه نام شریفش عمرو بن عبدالله بود خدمت امام تشنه كام آمد در حالی كه گرسنه و تشنه و خسته و زخمدار بود، به روایت ابومخنف عرضه داشت:

یا مولای اننا مقتولون لا محالة، ای مولای من در اینكه ما كشته خواهیم شد شك و تردیدی نیست

و به روایت مرحوم مجلسی در بحار عرض كرد:

لا و الله لا نقتل حتی اقتل دونك، چون چنین است به ذات خدا خود را بكشتن نخواهیم داد تا آنكه از این گروه جمعی را بكشیم بعد شربت شهادت را بچشیم.

احب ان القی الله ربی و قد صلیت هذه الصلوة، قربانت گردم دوست دارم چون


خدا را ملاقات كرده باشم نماز ظهر را كه وقتش رسیده انجام داده باشم.

و نیز ابومخنف روایت كرده كه عرضه داشت: یابن رسول الله قد حضرت الصلوة فصل بنا.

وقت نماز رسیده مایلیم كه نماز را با شما بخوانیم

مرحوم مجلسی در بحار فرموده:

فرفع الحسین علیه السلام رأسه الی السماء و قال: ذكرت الصلوة جعلك الله من المصلین پس امام علیه السلام سر به آسمان بلند كردند آفتاب را در زوال دیدند فرمودند: یاد نماز كردی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد.

باری در چنین وقتی امام علیه السلام فرمودند: ای یاران از این گروه زمانی مهلت بخواهید كه دست از جان ما بردارند تا ما نماز بجای آوریم.

به روایت ابومخنف سپس امام علیه السلام به ابوتمامه صیداوی فرمودند: اذن یرحمك الله.

خدا تو را رحمت كند اذان بگو.

برخی فرموده اند: در بعضی از نسخ مقتل ابومخنف است كه خود حضرت به نفس نفیس اذان فرمود

سپس ابومخنف می گوید: امام علیه السلام فریاد زدند: یا عمر بن سعد أنسیت شرائع الاسلام الا تقف عنا الحرب حتی نصلی و نعود الی الحرب آیا یكباره شریعت را به كنار گذاشتی و مسلمانی را فراموش كرده ای؟! چرا دست از ما برنمی داری كه ما فریضه حق را بجا آوریم بعد رو به جنگ آریم؟

عمر بن سعد ناپاك جواب نداد، امام علیه السلام زبان به حوقله گشوده و فرمودند: شیطان بر این قوم چیره دست شده است.